همیشه علاقه خاصی به قدم زدن، پیاده روی و کوهنوردی داشتم. علاقه من بیشتر یه حالت مراقبه داره تا انگیزه برای مسابقات! با اکیپهای زیادی به کوهنوردی و طبیعت گردی رفتم. بیشتر اونا از اول یک مقصد مشخص میکنن و حتما باید به مقصد معین برسن. توی مسیر همه نگاهشون به قله س که بهش برسن! توی پروسه رفتن به کوه هم اغلب سعی میکنن از اون یکی جلو بزنن! حتی شده به فاصله یک قدم!
این جور مواقع یه لبخند گنده میاد روی لبم و این آدمها سوژه خنده من میشن :))
آخرین بار که رفتم روی قله، همه جا برف بود و برف بود و بررف! بی هوا خودمو انداختم روی برف و فقط به آسمون نگاه میکردم، دوست داشتم ساعت ها و ساعتها همین طور جلوی آفتاب کم جون زمستون به آسمون نگاه کنم و غرق شم تو آرامشی که داشت.
ولی خب گروه مذکور اصرار داشتند که هنوز چند قدمیتا مقصد مورد نظرشون مونده و دیگه اون همه زیبایی رو نمیدیدن :((
پ ن : درسته هدف مهمه و به زندگی مون جهت میده به انتخابهامون ارزش میده اما ب نظرم هرنوع افراطی خوب نیست. اینو مینویسم که یادم بمونه خود مسیر یه هدف باشه توی زندگیم و فقط نتیجه گرا نباشم. باید همیشه از مسیری که طی میکنم لذت ببرم :))
به قول قیصر امین پور :
ساحل بهانه ایست، رفتن رسیدن است..!
پیاده روی توی هوای برفی حس فوق العادهای داره. الن که داریم به فصل بهار نزدیک میشیم حسابی خوشحالم که امسال تا جایی که تونستم از زمستان و برفش لذت بردم. توی گرمای تاقت فرسای تابستون حسابی دلم برای این روزهای زمستونی و گاها آفتابی با هوای خنک تنگ میشه...